نویسنده: دکتر حسن روحانی




 

بعد از کشف نفت در ایران و جایگاه ارزشمندی که نفت در اقتصاد جهان پیدا کرد، همواره ایران به عنوان کشور نفت شناخته شده است.(1) یعنی اگر در جهان از ایران نام برده می شد، عمدتاً با چهره یک کشور نفتی است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مقداری چهره ی ایران تغییر کرد و به جای اینکه ایران را صرفاً به عنوان کشور نفت بشناسند، ایران را عمدتاً به عنوان کشور انقلابی با نظام اسلامی شناختند. البته دشمنان ما هم سعی می کردند تا ایران را به عنوان کشوری که مرکز صدور انقلاب و یا صدور خشونت و یا احیاناً مرکز صدور تروریسم است، ‌معرفی کنند. به هر حال از اوایل قرن بیستم، همواره در کنار نام ایران به عنوان مرکز فرهنگ و تمدن کهن که دارای ملتی بزرگ و هوشمندی است، از منابع زیرزمینی این کشور و خصوصاً نفت به عنوان منبع اصلی تحرک اقتصاد دنیای امروز یاد می شده است.

منطقه ابرنفت ها

در بررسی مؤلفه های قدرت و جایگاه ایران، بی تردید نفت و اخیراً «نفت و گاز»- چون امروز گاز به تدریج جایگاه واقعی خود را پیدا کرده است و قطعاً فردا جایگاه بهتری خواهد داشت- به عنوان یک مبحث مهم مطرح خواهد بود. به همین جهت موضوع نفت و گاز یک موضوع مهم استراتژیک برای جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود. اساساً امروز به منطقه ما به عنوان منطقه ای که ابرنفت ها و ابرگازها در آن جمع شده اند، می نگرند.
برخی از تفسیرها و تحلیل ها حاکی از این است که همه تحرکات مهم سیاسی، امنیتی و نظامی در منطقه ما به دلیل منابع نفت و گاز صورت می گیرد. در جنگ دوم خلیج فارس، حضور به اصطلاح ائتلاف بزرگ علیه صدام در سال 1991 در رسانه ها به عنوان جنگ نفت اعلام شد. یعنی غرب هم نتوانست انکار کند که اگر سرباز به این سرزمین می آورد و به ظاهر از آزادی یک کشور به نام کویت سخن می گوید، هدف نهایی اش مسئله نفت است.
معلوم نیست اگر در این منطقه، منابع غنی نفت و گاز وجود نداشت، آیا باز هم همین حساسیتی که امروز نسبت به این منطقه هست، وجود داشت؟ البته نباید اهمیت منطقه حساس خلیج فارس را صرفاً از جهت منابع نفت و گاز دید. اهمیت منطقه از لحاظ ژئواستراتژیکی و ژئوپلتیکی نیز به اندازه و یا حتی بیش از ملاحظات ژئواکونومیکی آن است، اما در عین حال همواره نفت و گاز به عنوان یک مسئله اساسی برای نگاه جهان به این منطقه بوده و خواهد بود. بی تردید اهمیت این منطقه در فردایی که احتمالاً هیچ کشوری به جز پنج کشور منطقه، یعنی عربستان، ایران، عراق، کویت و امارات، توان صادرات نفت را نخواهند داشت، بیشتر خواهد شد.

آینده منابع تأمین انرژی

در سال 2025 بسیاری از کشورهایی که امروز صادرکننده نفت هستند، به جرگه واردکنندگان نفت خواهند پیوست. در آینده نه چندان دور تنها کشورهایی که جزو صادرکنندگان نفت خواهند بود، چند کشور این منطقه می باشند. بنابراین جایگاه این منطقه در آینده و به ویژه پنج کشور ابرنفت، نسبت به امروز، به مراتب حساس تر و مهم تر خواهد بود. البته بحث اینکه انرژی جدیدی جایگزین سوخت فسیلی شود، ‌سال هاست که مطرح است. اما بعید است به زودی به انرژی جایگزین دست یابند و ارزش سوخت فسیلی کاهش یابد، بلکه با توجه به نیاز روزافزون جهان به سوخت فسیلی اهمیت آن قطعاً بیشتر هم خواهد شد.
مطالعات مختلف حاکی از آن است که منابع هیدروکربوری تا سال 2050 همچنان به عنوان عمده ترین منابع تأمین انرژی باقی خواهند ماند. بررسی روند منابع هیدروکربوری و توزیع جغرافیایی آن نشان می دهد تا افق 2025 تنها پنج کشور (عربستان، کویت، ‌عراق، امارات، ایران) با دارا بودن 70 درصد از ذخایر منابع هیدروکربوری نفت و گاز جهان به عنوان عمده ترین تولیدکنندگان خواهند بود و این مسئله بر پیچیدگی محیط اقتصاد انرژی در آینده خواهد افزود، زیرا قدرت های بزرگ در پی مدیریت منابع محدود انرژی، برای مدیریت رشد اقتصادی رقبای استراتژیک خود می باشند.
کشور ایران، برای ایفای نقش مؤثر منطقه ای و جهانی، پیوند مؤثر با قدرت های رو به رشد آسیایی، تحکیم موقعیت سیاسی، امنیتی، ژئوپُلیتیک کشور، ایجاد هم افزایی مزیت های داخلی و پایه ریزی صنعت ملی و اقتصاد ملی مبتنی بر صنعت نفت دانش پایه و تحقق کامل اهداف چشم انداز ملی خود، نیازمند استفاده از تمامی امکانات و ظرفیت های سرزمینی خود می باشد. در این راستا ضمن به کارگیری مزیت های بی بدیل خود، باید تلاش شود که هرچه سریع تر ظرفیت های بالقوه و نهفته سرزمینی به ویژه در حوزه پرچالش انرژی به فعلیت برسد و تبدیل به قابلیت هایی گردد که بر قدرت اقتصادی کشور به عنوان مهم ترین رکن قدرت ملی بیفزاید. با ارتقاء سطح قدرت ملی، ‌به خصوص در بعد اقتصادی آن، در قرن جدید می توان انتظار داشت که توان تعامل سیاسی ایران در روابط بین المللی افزایش یابد و از این طریق، منافع ملی کشور تأمین و امنیت ملی در سطحی بالاتر محقق گردد.
ذخایر عظیم گاز ایران با حدود 27/5 تریلیون متر مکعب یکی از نعمت های خدادای است که در صورت به فعلیت درآمدن و استفاده بهینه و مؤثر از آن، می تواند به یکی از منابع تولید ثروت ملی تبدیل شود. با توجه به آنکه ذخایر گاز ایران به عنوان دومین ذخایر گاز جهان است و گاز به عنوان یک سوخت سازگار با محیط زیست شناخته می شود و با توجه به آنکه قرن بیست و یکم،‌ قرن گاز نامیده شده و همچنین تقاضا و قیمت های جهانی گاز با نرخ های بالایی رو به رشد است، می توان انتظار داشت که با اتخاذ استراتژی های دقیق و روشن در چارچوب چشم انداز ملی، بتوان از این مزیت برای رشد ثروت ملی و تحکیم پایه های قدرت ملی و ارتقاء منافع ملی استفاده نمود.

قدرت یا ثروت

یکی از مباحث مهم و زیربنایی در کشور ما- و سایر کشورها- این است که آیا استراتژی ملی باید مبتنی بر تأمین قدرت ملی و به دست آوردن قدرت و تأمین آن و یا ثروت ملی باشد؟ یعنی اولویت با قدرت ملی است و یا ثروت ملی؟ بسیاری از اختلافات در داخل کشور و میان جناح ها، به همین مسئله زیربنایی برمی گردد. یکی از مشکلات ما در طول این بیست و هفت سال، این بوده که نتوانسته ایم در زمینه «استراتژی ملی» به اجماع نظر برسیم که یکی از مباحث مهم آن این است که آیا اولویت با «ثروت ملی» است و یا «قدرت ملی»؟ آیا می خواهیم فضای ایران در روابط بین الملل همچنان فضای امنیتی باشد یا روزی می خواهیم به فضای سیاسی و فضای اقتصادی تبدیل کنیم؟
ایامی که تیم مذاکره کننده هسته ای اول با اروپا مذاکره می کرد،‌ یکی از اهدافش این بود که در کنار حفظ و نگهداری فناوری هسته ای، به روابط جامع اقتصادی با اتحادیه اروپا برسد و فضای امنیتی را به تدریج به فضای سیاسی اقتصادی تبدیل کند. امروز هر قراردادی که بخواهیم با یک شرکت خارجی منعقد نماییم، ‌بحث ریسک مطرح است. اگر بحث سرمایه گذاری خارجی مطرح است و با مشکل مواجه ایم، ‌به این دلیل است که جهان، فضای کشور ما را امنیتی می بیند. ما همواره هزینه بسیار بالایی را از لحاظ اقتصادی پرداخت می کنیم. سؤال این است که بخش اقتصادی ما تا کی می خواهد برای بخش سیاسی و امنیتی یارانه پرداخت کند؟ این همه که در کشورمان درباره یارانه بحث می کنیم، آیا درباره این گونه یارانه ها نباید بحث شود؟ آیا زمان آن نرسیده است که فضای کشور را عوض کنیم و این همه یارانه برای آن نپردازیم؟

استراتژی ملی چین

تجارت خارجی چین در سال 1978، 20 میلیارد دلار بود. آمار نشان می دهد که در سال 2005 به رقم 851میلیارد دلار رسیده است. البته به گفته ی وزیر خارجه چین، واردات و صادرات چین به حدود 1000 میلیارد دلار رسیده است. جذب سرمایه خارجی در چین در چند سال اخیر به رقم 350 میلیارد دلار رسیده است. حتی کمک های خارجی چین سالانه به حدود 6 میلیارد دلار تخمین زده می شود. درآمد سرانه چین نیز هم اکنون 1100 دلار است و پیش بینی می شود تا سال 2020 به 3000 دلار برسد. مبنای استراتژی ملی چین در طی سه قرن، قدرتمند شدن بود. رهبران نسل دوم، مبنای مدیریت کشور را افزایش ثروت و قدرت ملی قرار دادند. هم اکنون که رهبری چین در اختیار نسل چهارم قرار گرفته، اولویت بر تولید ثروت است و به تدریج مسئولیت تولید ثروت را هم، از نهاد دولت به جامعه و نهادهای خصوصی منتقل می کنند.
اساس بحث این است که کشوری که همچنان در معرض تهدید و تضعیف است، باید در پی قدرت باشد و یا اینکه قدرت ملی در سایه ثروت ملی به دست خواهد آمد و این ثروت ملی است که قدرت ملی را می سازد و با پررنگ دیدن قدرت ملی به راحتی و به سرعت نمی توان به ثروت ملی رسید. البته نکته اصلی همه بحث ها، بحث اولویت است. همه قبول داریم که هم به قدرت و هم به ثروت نیاز داریم، اما بحث اولویت است که کدام یک در شرایط فعلی دارای اولویت است. همه برنامه ریزی ها و سیاست ها از نوع نگرش و دیدگاه برمی خیزد. ما قبل از تدوین سیاست ها باید در نگاه و استراتژی خود به اجماع نظر برسیم که متأسفانه هنوز تا دستیابی به اجماع نظر فاصله زیادی داریم.
یکی از اهداف ما در مذاکره با اتحادیه اروپا از طرح مباحث اقتصادی، تغییر فضا بود. اعلام آنها برای مذاکره جدی و جامع و قبول آنها برای تضمین سرمایه گذاری در ایران به این هدف کمک می کرد. چون در 25 سال گذشته هیچ وقت دولت های اروپایی با ما مذاکره جدی نداشتند و حاضر نبودند بگویند که ما سرمایه گذاری را در ایران تضمین می کنیم یا بگویند ایران منبع استراتژیک انرژی اروپا خواهد بود. ولی در مسیر مذاکرات هسته ای خودشان همه اینها را در طرح های خود اعلام کردند. در بحث منبع استراتژیک انرژی، بحث اصلی، بحث صادرات گاز بود. اروپایی ها می گفتند ما می خواهیم ایران منبع استراتژیک تأمین گاز اروپا باشد. بحث فناوری های پیشرفته را مطرح می کردند که در اختیار ما بگذارند و موانعی را که امروز نسبت به فناوری های پیشرفته وجود دارد، به تدریج بردارند. در فناوری های هسته ای نیز اعلام کردند به جز چرخه سوخت، سایر فناوری های هسته ای و تکنولوژی مدرن آن را در اختیار ما بگذارند و نیروگاه اتمی ساخت اروپا را به ما بدهند. اینها همه در گذشته، جزو فضاهای ممنوعه بودند.
طرح این موارد،‌ عده ای را در داخل عصبانی می کرد که ما اینها را می خواهیم چه کنیم؟ تضمین سرمایه گذاری، روابط اقتصادی، فناوری های پیشرفته،‌ نیروگاه اتمی، ورود در سازمان تجارت جهانی و امثال اینها به چه درد ما می خورد؟ و با تعبیرات موهن آنها را در حدّ آب نبات می دیدند. می گفتند شما بخشی از چرخه سوخت را موقتاً تعلیق کرده اید تا اینها را بگیرید؟! اینها اصلاً ارزشی ندارد! افکار عمومی را منحرف و به گونه ای مطرح می کردند که گویی ما می خواهیم غنی سازی را کنار بگذاریم. در حالی که مذاکرات کاملاً روشن بود. اروپا حاضر بود همه اینها را به ما بدهد؛ در برابر تأخیر در شروع غنی سازی و نه کنار گذاشتن آن برای همیشه. اختلاف اصلی صرفاً بر سر زمان بود. ما به اروپایی ها گفتیم که ما و شما مشکل زمان داریم و آنها هم قبول داشتند و می گفتند شما غنی سازی را به تأخیر بیندازید تا به اعتماد برسیم و بعد شروع کنید. البته اختلاف نظر داشتیم، آنها زمان چند ساله مدنظرشان بود و ما زمان چند ماهه و لذا می گفتیم دوران مذاکرات ما باید کمتر از یک سال باشد. بارها تأکید کردیم که بحث ما ماه است و نه سال. ما با اروپا در فروردین 1384 به تفاهم نزدیک شده بودیم، ولی فضای انتخابات ریاست جمهوری ایران و بعد نتیجه انتخابات، اروپا را به تردید و عقب نشینی کشاند و متأسفانه اروپا بیش از حد در این زمینه از خود ضعف نشان داد. آنها می گفتند باید چند ماه از دولت جدید بگذرد تا با سیاست دولت جدید آشنا شویم و سپس به تصمیم برسیم. خلاصه اینکه عده ای در کشور ما هنوز معتقدند که فضا همچنان باید امنیتی باقی بماند. برخی از اختلافات ما در کشور به اختلاف در مبنا برمی گردد. اختلافات گاهی عمیق تر از حدّی است که مردم عادی می بینند.
در واقع پیچیدگی در روابط و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری بازیگران جهانی، از ویژگی های عصر حاضر است. بازیگران بین المللی، رویکرد سیاسی- نظامی خویش را به رویکرد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی تغییر داده و برای افزایش تأثیر کارکرد این رویکرد جدید به ارتقاء رشد اقتصادی در سطح ملی و بین المللی بر مبنای رشد سرمایه و انباشت بیشتر آن روی آورده اند. تا ضمن تأمین رفاه جوامع خویش بتوانند منابع لازم مالی برای توسعه قدرت نظامیِ متکی به فناوری های پیشرفته نوین را فراهم آورند.
به این ترتیب قدرت های صنعتی در عصری که بر پایه دانش آغاز شده است، تلاش دارند تا با برتری تکنولوژیک، در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی،‌ دفاعی و امنیتی برتری تسلط خود بر جهان را حفظ نمایند. بازیگران جهانی برای تحرک بخشیدن به رونق اقتصادی خود نیازمند منابع انرژی هستند. موفقیت هر کشور در این فرایند، منوط به شناخت دقیق محیط و میزان پیچیدگی های آن است. درک، ‌شناخت و تجزیه و تحلیل محیط از نظر شدت، سرعت و جهت پیچیدگی ها، اهمیت فوق العاده ای دارد.

انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی

یکی از مباحث مهم و زیربنایی در این زمینه، همان بحثی است که کم و بیش هنوز در گوشه و کنار فضای ذهن نخبگان ما خلجان می کند، اینکه آیا می خواهیم «جمهوری اسلامی ایران» باشیم یا می خواهیم «انقلاب اسلامی» باشیم. اگر بناست انقلاب اسلامی باشیم، رسالت بسیار بزرگی بر دوش داریم. یعنی ما انقلاب اسلامی هستیم و می خواهیم این فرهنگ را در سطح منطقه و جهان نشر بدهیم و قاعدتاً قدرت و ثروت خودمان را هم در سایه آن می بینیم. بر این مبنا هر مقدار انقلاب اسلامی بسط و گسترش پیدا کند، به طور طبیعی بر قدرت و حتی ثروت ما افزوده خواهد شد. اما اگر می خواهیم «جمهوری اسلامی ایران»باشیم، رسالت اولیه و اولویت ما جمهوری اسلامی ایران است. پس باید مسیر دیگری را بپیماییم و با اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران در سایه تأمین قدرت و ثروت به استحکام آن برسیم و هدف محوری ما هم حفظ و تکامل این نظام خواهد بود. از این دیدگاه بسط انقلاب اسلامی نیز منوط به پیشرفت کشور و قدرت نظام و الگوسازی آن خواهد بود. در واقع انقلاب کردیم تا به جمهوری اسلامی برسیم و دیگر نباید به گذشته رجعت کنیم. پس ما هنوز در مورد برخی مسائل اساسی اختلاف نظر داریم.
ما به صدها نشست و تحقیق و بررسی و همفکرهای گسترده نیاز داریم تا به نظر واحدی برسیم. همه ما مسلمان و ایرانی و دلسوز این کشور و نظام هستیم و باید کوتاه ترین راه را انتخاب کنیم. زمان و فضای زیادی در اختیار ما نیست که اختلاف نظرها را ادامه دهیم. ما در یک میدان مسابقه هستیم. یا همپای دیگران می دویم یا دیگران جلو می زنند و ما در آینده نیازمند به آنها خواهیم بود.
البته در جنگ هشت ساله، فضاهای امنیتی و نظامی بر ما تحمیل شد و ضرورت داشت که مقاومت و ایستادگی کنیم. بعد از پایان جنگ هم غرب همچنان فشار خود را بر ما ادامه داد تا ما هم وادار به عکس العمل شویم و فضای امنیتی کشور ادامه یابد. آیا در شرایط فعلی ما نباید تلاش کنیم تا به اتفاق نظر برسیم؟ آیا ما نباید ببینیم که در چه مقطعی باید ثروت ملی را به عنوان اولویت مدنظر قرار دهیم؟
اگر روزی تصمیم گرفتیم که ثروت ملی اولویت اول باشد،‌ آن زمان نفت و گاز در سرلوحه این استراتژی خواهد بود. نه تنها منابع نفت و گاز که هم منابع و هم صنایع نفت و گاز. ما باید هم منابع جدید را اکتشاف کنیم و هم در صنایع نفت و گاز شاهد یک تحول و رشد و توسعه باشیم و وابستگی خود را کم کنیم. همین طور که امروز صادرکننده نفت هستیم، در آینده صادرکننده تکنولوژی نفت و گاز هم باشیم. البته اگر اولویت قدرت ملی هم باشد، نفت و گاز جایگاه مهم خود را خواهد داشت؛ گرچه فعالیت اقتصادی در این فضا کمی سخت تر خواهد بود.

گاز برای مصرف داخلی و یا صادرات

با توجه به جایگاه امروز گاز، مباحث بسیار مهم و اساسی در این زمینه مطرح خواهد بود. ایامی که به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی در مجلس در زمینه گاز بحث می کردیم،‌ به یاد دارم که موضوعات مهمی مورد بحث و بررسی و گاهی هم مورد اختلاف نظر بود. یکی از بحث هایی که همواره مورد گفت و گو بود اینکه آیا گاز برای جایگزینی سایر حامل های انرژی در داخل کشور و تزریق به چاه های نفت اولویت دارد یا برای صادرات؟ و اولویت با کدام است؟ اکثر نمایندگان در مجلس معتقد بودند اولویت اول برای ما مصرف داخلی و جایگزین کردن گاز در داخل به جای سایر حامل های انرژی است؛ ‌هم به دلیل ارزان بودن گاز و هم به دلیل پاک بودن آن؛ هم از دید محیط زیست و هم از دید اقتصادی. گرچه امروز صادرات گاز می تواند به عنوان یک اهرم در سیاست خارجی و مؤلفه ای برای امنیت ملی، قدرت ملی و تحرک سیاسی ما مطرح باشد؛ ولی از طرف دیگر، صادرات نفت می تواند در این زمینه ها تأثیر بیشتری داشته باشد. با روند فعلی در سال های آینده ممکن است به تدریج قدرت صادرات نفت را از دست بدهیم. سیاست ما این بود که به جای صادرات نفت خام به تدریج فرآورده را صادر کنیم، ولی متأسفانه امروز درست برعکس شده است. ما نفت خام صادر می کنیم و فرآورده وارد می کنیم. این نشان آن است که در مهم ترین بخش ثروت ملی ما و در مهم ترین منبع درآمد ما- که متأسفانه امروز دولت نفت را به عنوان درآمد می بیند- هنوز استراتژی روشنی نداریم. ما نباید به نقطه ای برسیم که رده کشور ما در صادرات انرژی از وضع فعلی پایین تر بیاید. بی شک، نظامی که در پی دستیابی به توسعه یافتگی با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در منطقه، با هویت اسلامی و انقلابی، الهام بخش در جهان اسلام و دارای تعامل سازنده و مؤثر در روابط بین الملل می باشد، باید راهبردی روشن در زمینه مهم ترین منابع خود داشته باشد. استفاده مؤثر و بهینه از ذخایر گاز و اتخاذ یک استراتژی روشن در این مورد می تواند به تحقق اهداف ملی کمک کند و در ارتقاء «ثروت ملی» و «قدرت ملی» و حتی«امنیت ملی» کشور نیز نقشی تعیین کننده داشته باشد.

اولویت ها در موضوع گاز

باید سیاست و برنامه ما به گونه ای باشد که قدرت تولید بالاتر گاز از یک سو و کاهش مصرف داخلی آن از سوی دیگر مدنظر باشد تا بتوانیم بعد از تأمین نیازهای داخلی، صادرات بیشتری داشته باشیم. بحث بهینه مصرف کردن سوخت، بحث یارانه ها، مبارزه با قاچاق سوخت و نحوه جایگزین کردن سایر حامل های انرژی به جای نفت باید جزو اولویت ها باشد. گرچه مسئله انرژی های نو در کشور دنبال می شود، اما هیچ کدام نقدتر از گاز نیست. البته گاز علی رغم همه مزیت ها، مشکلاتی هم دارد که یکی از آ‌نها حمل و نقل و جا به جایی آن است. هر ساله در زمستان بحث افت فشار و یخ زدگی مطرح است. مسئله ذخیره گاز یکی از مشکلات است. آیا همان طور که به سهولت می توان نفت را ذخیره کرد و حتی بخشی از آن را می توان روی آب های بین المللی شناور نگاه داشت، آیا به همان راحتی می توان گاز را هم ذخیره کرد؟ ما در شهرهای بزرگ و در کنار مراکز مصرفی بزرگ خود، نیاز به ذخیره داریم. متأسفانه زمانی که در سال های 1369-70 اصرار داشتیم که همه ی گاز صادراتی ترکمنستان را بخریم و آنها هم مایل بودند گاز خود را به ما بفروشند، وزارت نفت نپذیرفت. ما به عنوان شورای عالی امنیت ملی و همچنین رئیس جمهور وقت آقای هاشمی رفسنجانی مُصّر بودیم، ‌ولی وزارت نفت مخالفت می کرد. در حالی که با آن خرید ارزان قیمت گاز ترکمنستان در آن زمان می توانستیم مرکز بزرگی برای صادرات و واردات گاز در منطقه باشیم.
یکی از نکاتی که باید مدنظر ما باشد اینکه ابتدا به سراغ منابع مشترک گازی برویم و منابع اختصاصی را برای آینده بگذاریم. قدم های خوبی در سال های اخیر برداشته شده است، اما همچنان همسایه جنوبی ما- قطر- از این منابع مشترک بسیار بیشتر از ما استفاده می کند. بحث دیگر اوپک گازی است. از آنجا که قیمت گاز بی سامان است، با تأسیس چنین سازمانی باید به سامان دهی قیمت گاز در بازار جهانی بپردازیم.
در سیاست های کلی مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز بر افزایش ظرفیت تولید گاز متناسب با حجم ذخایر کشور به منظور تأمین مصرف داخلی و حداکثر جایگزینی با فرآورده های نفتی؛ تلاش لازم و ایجاد سازمان دهی قانونمند برای جذب منابع مالی مورد نیاز داخلی و خارجی در امر نفت و گاز؛ بهینه سازی مصرف و کاهش مصرف انرژی، و جایگزینی صادرات فرآورده های نفت، ‌گاز و پتروشیمی به جای صدور نفت خام و گاز طبیعی تأکید شده است.
بنابراین لازم است که راهبرد توسعه صنعت گاز با توجه به سیاست های مصوب و با تأکید بر استراتژی توسعه ملی در راستای اهداف چشم انداز تنظیم شود. از این رو، ضمن تأمین نیاز رو به رشد مصارف خانگی، تجاری و صنایع داخلی با توجه به اهداف تعیین شده در سند چشم انداز، باید موارد دیگری را نیز در نظر گرفت، از جمله:
• تأمین گاز مورد نیاز جهت تزریق به میادین نفتی در راستای افزایش ضریب بازیافت از میادین نفتی؛
• افزایش میزان صادرات گاز به کشورهای مختلف با اولویت های ملی و استراتژیک؛
• رشد درآمدهای ارزی و متنوع شدن آن از طریق رشد درآمد حاصل از صادرات گاز؛ و
• رشد اشتغال زایی از طریق رشد صنعت گاز و صنایع انرژی بر، با تأکید بر بهینه سازی مصرف انرژی.

پی نوشت ها :

1. افتتاحیه در همایش «راهبرد بهره برداری از ذخایر گازی کشور»، پژوهشگران و مسئولین وزارت نفت، مرکز تحقیقات استراتژیک، تهران، 18/ 12/ 1384.

منبع مقاله :
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.